یکی از اشتباهات رایج برندها در بازاریابی، تعقیب مشتریان ثروتمند و الزام به مجاب کردن آنها برای خرید و تعامل است؛ درحالیکه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، مشتریان متوسط و فقیر، فرصتهای بازاریابی بهتری را برای برندها رقم میزنند.
برای مثال UNILEVER بهعنوان مالک برندهای مانند لوکس، داو، سانسیلک، دامستوس و... بهجای تمرکز روی کشورهای ثروتمند در مناطق درحال توسعه مانند هند سرمایهگذاری کرده و درحالحاضر 69 درصد درآمد فروش UNILEVER در کشورهای درحال توسعه حاصل میشود. این برند حتی در هند هم بیشتر روی مشتریان فقیر و روستایی سرمایهگذاری میکند، چون جمعیت روستایی و حومهنشین این کشور، یکمیلیارد نفر را شامل میشود که بازار هدف بسیار بزرگی است. میزان درآمد این جمعیت یکمیلیاردی کمتر از 2 دلار در روز گزارش شده و UNILEVER برای آنها محصولات بسیار ارزان و قابلدسترسی آسان را در نظر میگیرد و ارسال میکند.
دسترسی آسان
UNILEVER حتی پا را فراتر گذاشته و بستههای خدماتی بهداشتی خود را ارزان و در تعداد فراوان به مناطق روستایی هدفش در هند میفرستد تا مشتریان کمبضاعت هر روز یا در بدترین حالت هر سهروز یکبار به این بستههای پروپیمان دسترسی داشته باشند؛ آن هم بدون زحمت و با ارسال رایگان در محل!
حتی شیوه و تبلیغ این برند، متاثر از این برنامهاش، تغییر یافته و در هر روستا چند سفیر استخدام کرده تا ضمن حضور در محل به تبلیغ و توزیع بیواسطه محصولاتش بپردازند. دلیل این کار UNILEVER ناآشنا بودن عمده روستاهایی با کارکرد محصولات بهداشتی این برند است. درواقع سران مارک مشهور جهانی با دور زدن سوپرمارکتها و فروشگاهها و بهجای آن، استفاده از سفیران خودش، با یک تیر، دو نشان میزنند؛ هم شیوه مصرف محصولات را از طریق سفیرانش، دهانبهدهان و چهرهبهچهره به روستاییها آموزش میدهد و هم بهعنوان یک مسئولیت اجتماعی، برای روستاییها کارآفرینی میکند. بازارهای فقیر، لزوما شکستخورده و نامناسب نیستند. با یک استراتژی مناسب بازاریابی، هر برندی میتواند در این مناطق، اتفاقات بزرگ و سودآوری برای خودش رقم بزند و در این میان، گسترش فقر، متاسفانه توفیق اجباری برای برندهایی با این طرز فکر است.