کلید در دست کارمندان است
در یک برند، وقتی افراد به این اعتقاد برسند که میتوانند تواناییها و قابلیتهای خود را در محل کار افزایش دهند و به نتایج درخشانتری دست پیدا کنند باعلاقه و رغبت بیشتری کار خواهند کرد و درواقع وجود همین «ذهنیت رشد» در کارکنان است که شادی در کار را افزایش میدهد و به موفقیتهای هرچه بیشتر کمک میکند.
هنگامیکه کارکنان یک سازمان به این نتیجه برسند که هرچه تلاش کنند و از خود بیشتر مایه بگذارند به جایی نخواهند رسید و پیشرفت محسوسی در کارشان رخ نمیدهند، آنگاه بهطور حتم از سطح تلاش و فعالیتشان کاسته خواهد شد و پتانسیلهای درونی این افراد هم نهفته و دستنخورده باقی میمانند.
در نقطه مقابل و وقتی ذهنیت رشد در یک سازمان جریان داشته باشد و در میان افراد آن سازمان هم کاملاً جاافتاده باشد، تمایل به بروز دادن تواناییهای درونی خود و حرکت بیشتر و سریعتر به جلو در بین کارکنان افزایش خواهد یافت و همه اینها موجب تقویت احساس شادی و رضایتمندی در کارکنان و کلیت سازمان میشود.
در شرایط عادی، ذهنیت رشد بهاندازه کافی در محیطهای کاری و سازمانها وجود ندارد و مواردی مانند ارتقای پیدا کردن در سلسلهمراتب سازمانی و رسیدن به مقامهای مدیریتی و موضوعاتی از این دست بهتنهایی نمیتواند باعث افزایش شادی در میان کارکنان شود و درنتیجه باید با استفاده از ابزارهایی مانند افزایش انعطافپذیری در شرایط کاری و نحوه انجام وظایف و روابط با کارکنان بر میزان احساس شادی افزود که کارشناسان، این نوع برخورد با موضوع شادی کارکنان را «ذهنیت رشد دوگانه» نامیده است.
مورد ذهنیت رشد دوگانه چنین نوشته است: «تئوریهای بنیادین مرتبط با عاملیت انسان که از دیرباز در حوزه روانشناسی مطرح بودهاند به ما میگویند وقتی شما تلاش میکنید تا تغییر و تحولی را در دنیا ایجاد کنید، ابتدا باید خودتان و محیط پیرامونتان را تغییر دهید تا به این وسیله بتوانید تغییری عمیقتر و ماندگارتر را در جهان رقم بزنید.»
بر این اساس، ما هنگامی میتوانیم تغییرات معنادارتری را درزمینه کاری خود صورت دهیم که خودمان را تغییر داده باشیم و وقتی بتوانیم خودمان را تغییر دهیم، آنگاه ایجاد تغییرات در کارمان آسانتر خواهد بود.
اگر کارکنان یک سازمان به این نتیجه برسند که کار کردن در آنجا مانند دویدن یا راه رفتن روی یک دستگاه تردمیل است که هیچ پیشرفت و جلو رفتنی از آن حاصل نمیشود و همهچیز یکنواخت و بدون هیچگونه انعطافپذیری است، آنگاه بهسختی میتوان در چنین شرایطی انتظار داشت احساس شادی و رضایتمندی چندانی در میان این کارکنان وجود داشته باشد، چون در این حالت خبری از وجود ذهنیت رشد در بین کارکنان و کلیت سازمان نیست و همه کارها بهصورت ماشینی و بیروح در حال انجام شدن هستند بهسختی میتوان صحبت از شادی در کار و رضایت شغلی به میان آورد. ذهنیت رشد و انعطافپذیری در کار جزو مهمترین عوامل مؤثر بر شکلگیری و افزایش احساس شادی و رضایتمندی در کار شناخته میشوند و فقدان آنها ضربهای مهلک به احساس شادی کارکنان در محل کار خواهد زد. دکتر برگ و همکارانش در دانشگاه استنفورد تصمیم گرفتند میزان تأثیرگذاری دو عامل ذهنیت رشد و انعطافپذیری شغلی را بر شادی در کار موردسنجش قرار دهند و به همین منظور، آزمایشی را روی شرکتکنندگان در یک کارگاه آموزشی انجام دادند. در این کارگاه آموزشی، ۱۵۰ نفر از کارکنان شاغل در یکی از شرکتهای مندرج در فهرست ۵۰۰ شرکت برتر فورچون شرکت داشتند و به 3 گروه ۵۰ نفره تقسیم شدند.
در گروه اول، از افراد خواسته شد تا روی ذهنیت رشد خودشان در کار متمرکز شوند و آن را ملاک فعالیت و کوشش خود قرار دهند. از اعضای گروه دوم خواسته شد روی موضوع انعطافپذیری درزمینه شغلیشان تمرکز کنند و از گروه سوم هم خواسته شد هردوی این موضوعات یعنی ذهنیت رشد و انعطافپذیری را مدنظر داشته باشند که دکتر برگ آن را «ذهنیت دوگانه» نامیده است. آنچه از دل این آزمایش بیرون آمد بسیار جالب و آموزنده بود و قدرت زیاد تأثیرگذاری ذهنیت رشد و انعطافپذیری کاری را به اثبات رساند. جالب آنکه تحقیقات تکمیلی انجامشده روی اعضای این 3 گروه و همچنین نظرخواهی از همکاران و مدیران مافوق آنها ۶ ماه بعد از اجرای کارگاه آموزشی نشان داد افراد حاضر در گروه سوم یا همان گروه دارای ذهنیت دوگانه از احساس شادی بسیار بیشتری نسبتبه گذشته برخوردار شده بودند و همکاران و مدیران آنها بهوضوح شاهد بودند سطح شادی و رضایتمندی این افراد در محل کار افزایش چشمگیری داشته است.
در آزمایش دوم، گروه تحقیقاتی دکتر برگ سراغ ۴۰۰ نفر از کارکنان تماموقت شاغل در چند سازمان و شرکت مختلف که در یکی از کارگاههای آموزشی آنلاین با موضوع توسعه شغلی شرکت کرده بودند، رفتند و آزمایش بالا را دوباره روی آنها انجام دادند و میزان احساس شادی در این افراد قبل از برگزاری کارگاه و ۶ ماه پسازآن را از همکاران و مدیران مافوقشان جویا شدند. نتایج این آزمایش که اینبار روی تعداد بیشتری از افراد و شاغل در سازمانها و شرکتهای مختلفی صورت گرفته بود هم کاملاً شبیه به آزمایش اول بود و باز هم کسانی که در گروه ذهنیت دوگانه حضور داشتند احساس شادی بسیار بیشتری نسبتبه قبل پیدا کرده بودند. نتایج هردوی این آزمایشها نشان داد با افزایش ذهنیت رشد و انعطافپذیری بیشتر در کار میتوان به میزان قابلتوجهی بر احساس شادی کارکنان در محل کار و رضایتمندی هرچه بیشتر از کار و حرفهشان افزود.
با این همه باید دانست تبدیل سازمانها و شرکتها به محیطهای کاری شاد و شادیآور نیازمند ایجاد تغییرات انقلابی و پیچیده نیست و تجربه نشان داد با برداشتن گامهایی کوچک اما هدفمند و معنادار میتوان شادی و رضایتمندی کارکنان را در محیط کارشان تا حد زیادی افزایش داد. در این میان، نقش ذهنیت رشد دوگانه نقشی کلیدی و تعیینکننده خواهد بود. علاوهبراین باید دانست تحقق این آرمان ارزشمند نیازمند استمرار و در پیش گرفتن رویکردهای بلندمدتی است که در درازمدت به نتیجه خواهند رسید و هم کارکنان و هم کلیت سازمانها را منتفع خواهد کرد.
منبع: Business insider